هر روز دقایقی با امام زمان -روز اول
روز اول : چهارشنبه 13/1/99 ( هفتم شعبان)
((میثاقنامه حضور من در این مسابقه :))
هر روز به اندازه ارادتی که به امام زمان (عج) دارم صلوات می فرستم ...
????????
(( حرف کودکانه))
حرف من با امام زمانم :
امام عزیزم بهت قول میدم هر روز به اندازهای که بتونم برای سلامتیت صلوات بفرستم ....
*********************************************************************************
(( موضوع نقاشی ))
"ویژه کودکان 4 تا 12 سال "
فرزند عزیزم به کمک والدین خود .....
می توانید چند کودک در حال چراغانی کردن خانه یا خیابان یا مدرسه در نیمه شعبان بکشید
**********************************************************************************
(( مطلب کوتاه ))
"ویژه نوجوانان تا بزرگسالان 12 سال به بالا"
هر روز دقایقی با امام زمان (عج)
به قلم : حجت الاسلام و المسلمین زاهددوست امام جمعه بخش دلوار
"بسم الله الرحمن الرحيم"
با تبریک اعیاد شعبانیه و با استمداد از وجود مقدس حضرت ولي عصر(ع)، ان شاءالله از امروز بمدت هفت روز دقايقي را به یاد آن بزرگوار باشيم.
از اساسي ترين و محوريترين اعتقادات ما شیعیان، مسألهي اعتقاد به حجت، و مسألهي امامت است که در قرآن و روايات هم سهم وافري را به خودش اختصاص داده است.
اينکه شيعه اعتقاد دارد که هيچ زماني زمین خالي از حجت نيست، و یا اگر در زمين دو نفر انسان وجود دارند، يکي از آن دو نفر حجت است. چون او هست که به هر حال حجت خدا بر زمين است و عذري را بر کس ديگر، براي بندگي نکردن، براي ديندار نبودن باقي نميگذارد.
در مباحث مهدويت و مسائل مربوط به امام زمان(عج) ، به نظر ميرسد که محوريترين و کليديترين موضوع "اضطرار به حجت" است.
اضطرار چيزي فراتر از احتیاج و نياز است. احتياج اين است که فرض کنيد به غذا و آب احتياج داريم. به خواب احتياج داريم. انسان يک سري نيازهايي دارد. اما يک چيز را ميتواند برايش جانشين بگذارد. مشابه بگذارد، بعنوان مثال ما يک دارويي را الآن نياز داريم. اما اگر اين دارو پيدا نشد، مشابه اين هست. اين را نميگويند: اضطرار. چون ما هنوز چاره داريم. نيازمان منحصر به او نيست. اضطرار در جايي است که انسان يک راه داشته باشد و غير از آن راه هيچ راه ديگري نداشته باشد یا يک درمان و دارو داشته باشد و غير از آن هيچ مشابه و جانشيني نداشته باشد.
ما اعتقادمان اين است که محوريترين و کليديترين نقطه در موضوعات مهدويت، اين است که مضطر و بيچارهي حضرت شويم. دردمند حضرت شويم به نوعي که هيچ چارهي ديگري غير از او نداشته باشيم. ما بايد به اين نقطه برسيم.
اين نقطه فراتر از معرفت به حضرت است. فراتر از اثبات وجود امام زمان است. زیرا ممکن است ما معرفت به حضرت داشته باشيم، و مدعی انتظار حضرت باشيم اما هنوز مضطر نباشيم تا به آن اضطرار و دردمندي نرسيم، درمان را براي ما نميفرستند. لذا آنچه مهمتر از معرفت است، اضطرار به حجت، و اضطرار به امام زمان (عج) است که باید به این مرحله برسیم. طبيب مسيح آدم است و مشفق دين چو درد در تو نبيند که را دوا بکند
يک دردي را بايد در ما ببيند. اين درد اگر در ما وجود بيايد، از صد درمان بهتر است.
بعنوان مثال یک ليوان آب الآن جلوي ما است. به اين يقين هم داريم. شکي نداريم. اما تا نیاز و احتیاجی در ما احساس نشود حرکتي در ما ايجاد نميشود که اين آب را برداريم و بخوريم. . تا عطش نباشد، حرکت ايجاد نميشود.
شيطان عوالم بالا را ديده بود، ملکوت را ديده بود، ملائکه را ديده بود. اما با اين وجود چون نيازي در خودش در مقابل ولي خدا و حجت خدا و انسان کامل نميديد، سجده نکرد ، حتي خودش را بالاتر از او ميديد، از اين جهت آن يقين و شهودش به درد نخورد و باعث رجم و طرد او شد.
پس اگر انسان آن نياز و اضطرار در او به وجود نيايد، حتي آن يقين، علم، حتي شهود، باعث حرکت در او و تسليم نسبت به خدا و ولي خدا نميشود.
بنابراین "اضطرار به حجت" کارگشا است و کليد گشايش و فرج است،
در آيهي شریفه. «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» (نمل/62) در اين آيه ميخوانیم: «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ» آن خدايي که مضطر را که بيچاره شده و دردمند شده، وقتي او را بخواند، خدا او را اجابت ميکند.
بعد دنبالهاش می فرماید . خدا مضطر را اجابت ميکند «وَ يَكْشِفُ السُّوء» آن مشکل را برطرف ميکند. آن گره را باز ميکند.
و بعد انتهاي آيه ميگويد: «وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» و شما را جانشينان روي زمين ميکند.
در روایات آمده مصداق تام اين آيه امام زمان(ع) است. اولاً او مضطري است که در طول تاريخ به خاطر اينکه ظلمها را ديده است، دردمند است. مضطر است. در هنگام ظهور، خدا را دعا ميکند. خدا را فرا ميخواند،
«وَ يَكْشِفُ السُّوء» و خدا موانع را برطرف ميکند، «وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض» و شما صالحان را جانشينان در زمين قرار ميدهد.
چه شد که باعث شد که آن موانع برطرف شود و مشکلات برطرف شود؟ اضطرار! . بنابراين نقطهي کليدي آن "اضطرار" هست.